English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (7620 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
above rubies U بهتر از یاقوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
hyacinth U یاقوت
rubies U یاقوت
sapphire U یاقوت
ruby U یاقوت
sapphires U یاقوت
rose lipped U یاقوت لب
hyacinths U یاقوت
rubies U یاقوت سرخ
ruby U یاقوت سرخ
carbuncles U یاقوت اتشی
jacinth U یاقوت زعفرانی
sapphire U یاقوت کبود
sapphires U یاقوت کبود
rubicelle U یکجور یاقوت
corundum U سنگ یاقوت
beryl U یاقوت کبود
asteria U یاقوت کبود
topaz U یاقوت زرد
topazes U یاقوت زرد
carbuncle U یاقوت اتشی
spinel ruby U یاقوت سرخ
amethyst U یاقوت ارغوانی
amethysts U یاقوت ارغوانی
anthrax U نوعی سنگ یاقوت
balas U یکنوع یاقوت سرخ
chrysolite U یاقوت سبز الیوین
carbuncled U مزین به یاقوت قرمز
star sapphire U یاقوت کبود درخشان
chrysoprase U یکجور یاقوت زرد
balas U یاقوت پوست پیازی
SOS U Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود
so much the better for me U بهتر من
better U بهتر
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
better than U بهتر از
meliorative U بهتر شونده
meliorate U بهتر شدن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
cote U بهتر بودن از
preferably U بطور بهتر
amelioration U بهتر شدن
ameliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
on the mend <idiom> U بهتر شدن
modify U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
the best of all U از همه بهتر
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
ameliorated U بهتر کردن
So much the better. U دیگه بهتر
ameliorating U بهتر کردن
to change to the better U بهتر شدن
the better plan is to U بهتر این است که .....
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
outplay U بازی بهتر از حریف
out act U بهتر انجام دادن از
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
it was no better U هیچ بهتر نبود
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
he works better U او بهتر کار میکند
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
modification U بهتر کردن مدل
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> U نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs U مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts U ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1to as
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
1wildlike
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
1Leberschwellung
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com